استارتاپ
استارتآپها کسب و کارهایی هستند که میخواهند صنایع را مختل کنند و جهان را تغییر دهند – و همه این کارها را در مقیاس انجام دهند. بنیانگذاران استارتآپ رویای آن را دارند که به جامعه چیزی بدهند که به آن نیاز دارد، اما هنوز ایجاد نکرده است – ایجاد ارزشهای چشمگیر که منجر به عرضه اولیه عمومی (IPO) و بازگشت نجومی سرمایهگذاری میشود.
استارت آپ چیست؟
اصطلاح استارتاپ به شرکتی اطلاق می شود که در مراحل اولیه فعالیت خود قرار دارد. استارتآپها توسط یک یا چند کارآفرین تأسیس میشوند که میخواهند محصول یا خدماتی را توسعه دهند که معتقدند تقاضا برای آن وجود دارد. این شرکت ها عموما با هزینه های بالا و درآمد محدود شروع به کار می کنند، به همین دلیل است که به دنبال سرمایه از منابع مختلفی مانند سرمایه گذاران خطرپذیر هستند.
درک استارتاپ ها
استارتآپها شرکتها یا سرمایهگذاریهایی هستند که بر روی یک محصول یا خدمات واحد متمرکز شدهاند که بنیانگذاران میخواهند آن را به بازار عرضه کنند. این شرکتها معمولاً یک مدل تجاری کاملاً توسعهیافته ندارند و مهمتر از آن، فاقد سرمایه کافی برای حرکت به مرحله بعدی کسبوکار هستند. بیشتر این شرکت ها در ابتدا توسط بنیانگذارانشان تامین مالی می شوند.
بسیاری از استارتآپها برای دریافت بودجه بیشتر به دیگران از جمله خانواده، دوستان و سرمایهگذاران خطرپذیر مراجعه میکنند. سیلیکون ولی بهخاطر جامعه سرمایهگذاری ریسکپذیر قویاش شناخته میشود و مقصدی محبوب برای استارتآپها است، اما بهطور گستردهای بهعنوان خواستارترین عرصه در نظر گرفته میشود.
استارتآپها میتوانند از سرمایه اولیه برای سرمایهگذاری در تحقیقات و توسعه طرحهای تجاری خود استفاده کنند. تحقیقات بازار به تعیین تقاضا برای یک محصول یا خدمات کمک می کند، در حالی که یک طرح تجاری جامع بیانیه ماموریت، چشم انداز و اهداف شرکت و همچنین استراتژی های مدیریت و بازاریابی را مشخص می کند.
یک استارت آپ چگونه کار می کند؟
در سطح بالا، یک استارت آپ مانند هر شرکت دیگری کار می کند. گروهی از کارمندان با هم کار می کنند تا محصولی را ایجاد کنند که مشتریان آن را بخرند. با این حال، چیزی که یک استارتاپ را از سایر مشاغل متمایز می کند، روشی است که یک استارتاپ برای انجام این کار پیش می رود.
شرکت های معمولی کارهایی را که قبلا انجام شده است تکرار می کنند. یک صاحب رستوران بالقوه ممکن است یک رستوران موجود را امتیاز دهد. به این معنی که آنها از یک الگوی موجود در مورد نحوه عملکرد یک تجارت کار می کنند.
هدف یک استارتاپ ایجاد یک قالب کاملاً جدید است. در صنعت غذا، این ممکن است به معنای ارائه کیتهای غذایی، مانند پیشبند آبی یا شام، برای ارائه همان چیزی باشد که رستورانها – غذایی که توسط سرآشپز تهیه میشود – اما با راحتی و انتخابی که مکانهای نشستن با آنها مطابقت ندارند. به نوبه خود، این مقیاسی را ارائه می دهد که رستوران های فردی نمی توانند لمس کنند: ده ها میلیون مشتری بالقوه، به جای هزاران.
مزایا و معایب استارت آپ ها
کار کردن در استارتاپ مزایای مختلفی دارد. مسئولیت بیشتر و فرصت های یادگیری دو مورد است. از آنجایی که استارتآپها نسبت به شرکتهای بزرگ، کارمندان کمتری دارند، کارمندان تمایل دارند کلاههای زیادی بر سر بگذارند و در نقشهای مختلفی کار کنند، که منجر به مسئولیتپذیری بیشتر و همچنین فرصتهایی برای یادگیری میشود.
استارتآپها طبیعت آرامتری دارند، و محیط کار را بیشتر به یک تجربه مشترک، با ساعات کاری انعطافپذیر، افزایش تعامل کارکنان و انعطافپذیری تبدیل میکنند. استارتآپها مزایای بهتری در محل کار مانند مهد کودک برای کودکان، غذای رایگان و هفتههای کاری کوتاهتر دارند. کار در استارتآپها نیز میتواند مفیدتر باشد، زیرا از نوآوری استقبال میشود و مدیران به کارمندان با استعداد اجازه میدهند تا با ایدههایی با نظارت کمی اجرا کنند.
یکی از معایب اولیه استارتاپ افزایش ریسک است. این در درجه اول در مورد موفقیت و طول عمر یک استارتاپ صدق می کند. کسبوکارهای جدید باید قبل از شروع سودآوری، خود را ثابت کرده و سرمایه خود را افزایش دهند. راضی نگه داشتن سرمایه گذاران از پیشرفت استارت آپ بسیار مهم است. خطر تعطیلی یا نداشتن سرمایه کافی برای ادامه عملیات قبل از کسب سود همیشه وجود دارد.
ساعات طولانی مشخصه استارتآپها است، زیرا همه برای رسیدن به یک هدف کار میکنند – دیدن موفقیت استارتآپ. این می تواند منجر به لحظات پر استرس و گاهی اوقات جبرانی شود که متناسب با ساعات کار نیست. رقابت نیز همیشه بالا است زیرا تعداد انگشت شماری از استارتاپ ها روی یک ایده کار می کنند.
هدف استارتآپها سرعت و رشد است
یک عامل کلیدی دیگر وجود دارد که استارت آپ ها را از سایر شرکت ها متمایز می کند: سرعت و رشد. هدف استارتآپها ایجاد ایدههای بسیار سریع است. آنها اغلب این کار را از طریق فرآیندی به نام تکرار انجام می دهند که در آن به طور مداوم محصولات را از طریق بازخورد و داده های استفاده بهبود می بخشند. اغلب، یک استارتآپ با اسکلت اولیه یک محصول به نام محصول حداقل قابل دوام (MVP) شروع میکند که آن را آزمایش و بازبینی میکند تا زمانی که آماده عرضه به بازار شود.
در حالی که استارت آپ ها در حال افزایش محصولات خود هستند، معمولاً به دنبال گسترش سریع پایگاه های مشتریان خود هستند. این به آنها کمک میکند تا سهمهای بازار بزرگتری ایجاد کنند، که به نوبه خود به آنها اجازه میدهد پول بیشتری جمعآوری کنند و سپس محصولات و مخاطبان خود را بیشتر رشد دهند.
همه این رشد سریع و نوآوری معمولاً به طور ضمنی یا صریح در خدمت یک هدف نهایی است: عمومی شدن. هنگامی که یک شرکت خود را به روی سرمایه گذاری عمومی باز می کند، فرصتی را برای سرمایه گذاران اولیه ایجاد می کند تا پول نقد کنند و پاداش خود را به دست آورند، مفهومی در اصطلاح استارتاپی که به عنوان “خروج” شناخته می شود.
بودجه استارت آپ ها چگونه تامین می شود؟
استارتآپها معمولاً از طریق چندین دور تأمین مالی پول جمعآوری میکنند:
. یک دور مقدماتی وجود دارد که به عنوان بوت استرپینگ شناخته می شود، زمانی که بنیانگذاران، دوستان و خانواده آنها در کسب و کار سرمایه گذاری می کنند.
. پس از آن، سرمایه اولیه از سوی به اصطلاح “سرمایه گذاران فرشته”، افرادی با ارزش خالص بالا که در شرکت های مرحله اولیه سرمایه گذاری می کنند، می آید.
. در مرحله بعد، دورهای سرمایه گذاری سری A، B، C و D وجود دارد که عمدتاً توسط شرکت های سرمایه گذاری خطرپذیر هدایت می شوند که ده ها تا صدها میلیون دلار در شرکت ها سرمایه گذاری می کنند.
. در نهایت، یک استارتآپ ممکن است تصمیم بگیرد که به یک شرکت سهامی عام تبدیل شود و از طریق یک IPO، خرید توسط یک شرکت خرید با هدف خاص (SPAC) یا عرضه مستقیم در بورس اوراق بهادار، خود را به روی پول خارجی باز کند. هرکسی میتواند در یک شرکت سهامی عام سرمایهگذاری کند و بنیانگذاران استارتآپ و حامیان اولیه میتوانند سهام خود را بفروشند تا بازدهی زیادی از سرمایهگذاری داشته باشند.
شایان ذکر است که مراحل اولیه تأمین مالی استارتآپها محدود به افرادی است که دارای جیبهای بزرگ هستند، افرادی که سرمایهگذاران معتبر نامیده میشوند، زیرا هیئت بورس و اوراق بهادار هند معتقد است که درآمد بالا و دارایی خالص آنها را از ضرر احتمالی محافظت میکند.
در حالی که همه خواهان بازدهی بیش از 200000 درصدی هستند که پیتر تیل در سرمایه گذاری خود در استارتاپ کوچکی به نام فیس بوک دید، طبق گزارشی که توسط محققان دانشگاه کالیفرنیا برکلی و استنفورد تهیه شده است، اکثریت قریب به اتفاق (حدود 90 درصد) استارت آپ ها شکست می خورند. این به این معنی است که سرمایه گذاران در مراحل اولیه امکان بسیار واقعی برای مشاهده 0٪ بازده سرمایه گذاری خود دارند.
چگونه استارتاپ ها موفق می شوند؟
در حالی که بسیاری از استارت آپ ها در نهایت شکست می خورند، همه این کار را نمی کنند. برای موفقیت یک استارتآپ، ستارههای زیادی باید هماهنگ شوند و به سؤالات مهم پاسخ داده شود.
. آیا تیم به طرز وسواسی نسبت به ایده خود اشتیاق دارد؟ همه اش در اجراست حتی یک مفهوم برجسته می تواند در جذب مخاطبان خود شکست بخورد اگر تیم آماده انجام هر کاری برای حمایت از آن نباشد.
. آیا بنیانگذاران تخصص دامنه دارند؟ بنیانگذاران باید همه چیز را در مورد فضایی که در آن فعالیت می کنند بدانند.
. آیا حاضرند زمان بگذارند؟ کارمندان اولیه استارتآپ اغلب برنامههای کاری شدیدی دارند. به طور کلی، در هند برنامه کاری 5 روز در هفته با 9-10 ساعت کار در روز حتی در شرکت های نوپا است.
. چرا این ایده و چرا اکنون؟ آیا این یک ایده جدید است، و اگر چنین است، چرا مردم قبلا آن را امتحان نکرده اند؟ اگر اینطور نیست، چه چیزی باعث میشود تیم استارتآپ بهطور منحصربهفردی قادر به شکستن کد باشد؟
. بازار چقدر بزرگ است؟ اندازه بازار یک استارت آپ، مقیاس فرصت آن را مشخص می کند. شرکتهایی که روی فناوریهای خاص وسواس دارند، ممکن است از رقبای خود پیشی بگیرند، اما به چه منظور؟ بازارهای بسیار کوچک ممکن است به بازارهای مالی منجر شود که برای بقای کافی بزرگ نیستند.
اگر یک استارتاپ بتواند به همه این سؤالات پاسخ دهد، ممکن است برای بقای خود بخشی از 10 درصد شرکت های مرحله اولیه شود.
چگونه یک شرکت استارت آپی راه اندازی می کنید؟
اولین قدم برای راه اندازی یک استارتاپ داشتن یک ایده عالی است. از آنجا، تحقیقات بازار گام بعدی برای تعیین اینکه این ایده چقدر امکان پذیر است و بازار فعلی برای ایده شما چگونه به نظر می رسد است. پس از تحقیقات بازار، ایجاد یک طرح تجاری که ساختار، اهداف، مأموریت، ارزشها و اهداف شرکت شما را مشخص میکند، قدم بعدی است.
یکی از مهم ترین گام ها تامین بودجه است. این می تواند از پس انداز، دوستان، خانواده، سرمایه گذاران یا وام ناشی شود. پس از جمع آوری بودجه، مطمئن شوید که تمام کارهای قانونی و اداری را به درستی انجام داده اید. این به معنای ثبت کسب و کار شما و دریافت هر گونه مجوز یا مجوز مورد نیاز است. پس از این، یک مکان تجاری ایجاد کنید. از آنجا، یک برنامه تبلیغاتی برای جذب مشتری ایجاد کنید، پایگاه مشتری ایجاد کنید و با رشد کسب و کار خود سازگار شوید.
چگونه در استارتاپ ها سرمایه گذاری کنیم؟
متأسفانه، سرمایه گذاری استارت آپی به طور گسترده در دسترس توده ها نیست.
برای دسترسی به مطلوبترین استارتآپهای اولیه، یا صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر که بهترین بازدهی در سطح Thiel را دارند، باید یک سرمایهگذار معتبر باشید. به عبارت ساده، این بدان معناست که شما حداقل درآمد سالانه حدود 1 کرور INR یا دارایی خالص، بدون احتساب محل سکونت اصلی خود، حداقل 7 کرور INR دارید. همچنین اگر به عنوان مشاور سرمایه گذاری ثبت شده کار می کنید، ممکن است بتوانید بدون در نظر گرفتن درآمد یا دارایی خالص، وضعیت سرمایه گذار معتبر را درخواست کنید.
با این حال، اگر با هیچ یک از این صورتحسابها مطابقت ندارید، از گزینهها خارج نیستید. سایتهای تامین مالی جمعی مانند Tyke یا Grip به هر کسی اجازه میدهند در ازای یک استارتآپ، مبلغ ناچیزی را صرف کنند. Tyke دارای فرصت های از پیش بررسی شده و حداقل سرمایه گذاری INR 5000 است که 50 برابر کمتر از چک معمولی مورد انتظار از سرمایه گذاران معتبری است که به دنبال ورود به بازی سرمایه گذاری استارتاپ هستند.
چگونه برای یک شرکت استارت آپ ارزش قائل می شوید؟
ارزش گذاری یک استارتاپ می تواند دشوار باشد زیرا استارتاپ ها معمولاً طول عمری ندارند که در آن موفقیت خود را تعیین کنند. استارتآپها نیز تا چند سال پس از راهاندازی، سود یا حتی درآمدزایی ندارند. به این ترتیب، استفاده از معیارهای سنتی صورت های مالی برای ارزیابی ها کاربرد ندارد. برخی از بهترین راهها برای ارزشگذاری یک استارتآپ شامل هزینههای تکراری، چند برابری بازار، جریان نقدی تخفیفیافته و ارزیابی مرحلهای است.
تفاوت استارت آپ ها با SME ها
. مراحل اولیه: به عنوان کسب و کارهای نوظهور، هیچ سابقه یا موقعیتی در بازار ندارند (که همیشه برای SME ها صادق نیست).
. نوآوری: اگرچه هر دو میتوانند از فناوریهای پیشرفته استفاده کنند، استارتآپها مدلهای کسبوکار خود را صرفاً مبتنی بر نوآوری میکنند و عمدتاً برای مزیت رقابتی به فناوری روی میآورند.
. دامنه: استارتآپها معمولاً بزرگ فکر میکنند – حتی جهانی. اما SME ها تمایل دارند به بازارهای محلی بچسبند.
. مقیاسپذیری: استارتآپها به دنبال افزایش سریع و افزایش درآمد هستند، بدون اینکه هزینهها را افزایش دهند. اما شرکتهای کوچک و متوسط، کسبوکارهایی هستند که دارای مسیر خطی هستند، بنابراین تمایل به بقای بیشتری دارند.
. هزینه های کمتر: از آنجایی که استارت آپ ها برای راه اندازی و اجرای عملیات به سرمایه زیادی نیاز ندارند، می توانند حاشیه سود خود را افزایش داده و سریعتر رشد کنند. بسیاری از آنها نیازی به یک محل کار رسمی ندارند (مخصوصاً در دوران ابتدایی)، و حتی تجارت را از محل کار مشترک (که در آن ساکنان دفاتر مشترک دارند، اما نه لزوماً حرفه) انتخاب می کنند.
. تامین مالی: در حالی که شرکت های کوچک و متوسط سرمایه خارجی کمی جذب می کنند، استارت آپ ها تامین مالی از سرمایه گذاران را در اولویت قرار می دهند. اینجاست که به اصطلاح «سرمایهگذاران فرشته» وارد میشوند که در استارتآپها سرمایهگذاری میکنند و در ازای حقوق صاحبان سهام، در مدیریت آنها حرفی برای گفتن دارند.
نمونه هایی از استارت آپ ها
Dotcoms یک استارتاپ رایج در دهه 1990 بود. در این مدت به دلیل جنون سرمایه گذاران برای حدس و گمان در مورد ظهور این مشاغل جدید، سرمایه گذاری خطرپذیر بسیار آسان بود. متأسفانه، بیشتر این استارتآپهای اینترنتی در نهایت به دلیل نقصهای عمده در طرحهای تجاریشان، مانند نداشتن مسیری برای کسب درآمد پایدار، شکست خوردند. با این حال، تعداد انگشت شماری از شرکت ها با ترکیدن حباب دات کام جان سالم به در بردند. آمازون (AMZN) و eBay (EBAY) تنها دو نمونه هستند.
بسیاری از استارت آپ ها در چند سال اول شکست می خورند. به همین دلیل این دوره اولیه مهم است. کارآفرینان باید پول بیابند، مدل کسب و کار و طرح کسب و کار ایجاد کنند، پرسنل کلیدی را استخدام کنند، جزئیات پیچیده ای مانند سهام برای شرکا و سرمایه گذاران را بررسی کنند و برای بلندمدت برنامه ریزی کنند. بسیاری از موفقترین شرکتهای امروزی – مایکروسافت (MSFT)، اپل (AAPL) و متا (META) که قبلاً فیسبوک بود، به عنوان استارتآپ شروع به کار کردند و در نهایت به شرکتهای سهامی عام تبدیل شدند.