بهبود کسب و کار
بهبود مستمر و متداوم برای افزایش موفقیت و پایداری بیشتر کسب و کار عامل بسیار مهمی است. کسب و کارها اندازه های مختلفی دارند. بعضی کمپانی ها سرمایه بسیار زیادی دارند و بعضی متوسط و کوچک هستند. هیچ کدام از کسب و کارها ثابت نیستند. کسب و کار شما میتواند در مسیر صعودی و یا نزولی خود باشد.
بهبود کسب و کار چیست؟
بهبود کسب و کار یک اصطلاح فراگیر است، احتمالاً به همین دلیل است که تعریف آن بسیار دشوار است. در مبهم ترین مفهوم، می توان آن را به عنوان فرآیند حرکت یک تجارت از یک وضعیت به حالت دیگر توصیف کرد.
خود بهبود چیز پیچیدهتری برای تعریف است. هر کسب و کاری دوست دارد فروش، سهم بازار، بازگشت سرمایه و غیره را بهبود بخشد. اما این معمولاً از طریق اقدامات بخش کوچکتر، مانند یک کمپین بازاریابی انجام می شود. ممکن است در حوزه بهبود کسب و کار قرار گیرد، اما تصویر بزرگ را از دست داده است. برای درک آن، ما به دسته بندی های گسترده ای که بهبود کسب و کار به طور کلی در آن قرار می گیرد نگاه می کنیم.
انواع بهبود کسب و کار
ما با نوع بهبود کسب و کار که قبلاً ذکر کردیم شروع می کنیم – بازاریابی.
بازار یابی
این نوع بهبود کسب و کار عمدتاً بر افزایش درآمد متمرکز است. خواه از طریق افزایش سهم بازار، تبلیغات، بهبود تجربه مشتری یا هر استراتژی بازاریابی رایج دیگری باشد.
بهبود فرآیند کسب و کار
بهبود فرآیندهای کسب و کار به دنبال بهینه سازی فرآیندهای عملیاتی برای کارآمدتر کردن آنهاست. هر کسبوکاری فرآیندهای منحصر به فرد خود را دارد، بنابراین نمونههایی از بهبود فرآیند پایانی ندارد. یکی از رایجترین موارد، خودکار کردن فعالیتهای دستی در صورت امکان برای آزاد کردن کارکنان برای اختصاص وقت خود در جای دیگر است.
بسیاری از بهبود فرآیندها رویکرد سنتی برای بهبود کسب و کار است. هنوز هم میتواند برای کسبوکارها در دوران مدرن مفید باشد، اما دید وسیعتری از کسبوکار شما ندارد.
بهبود کیفیت
بهبود کیفیت همان کاری را که روی قلع می گوید انجام می دهد. این در مورد بهبود کیفیت جنبه های کسب و کار شما است. این میتواند محصول یا خدماتی را که برای رقابتیتر شدن ارائه میدهید بهبود بخشد، اما میتواند به همان اندازه در مورد بهبود کیفیت جنبههای داخلی کسبوکار مانند شیوهها یا فرآیندها باشد.
بهبود مدیریت
شاید حدس زده باشید، اما بهبود مدیریت بر بهبود سطح مدیریت یک کسب و کار متمرکز است. این می تواند با چیزی به سادگی آموزش رهبری باشد. اما همچنین می تواند سطوح مسئولیت را تغییر دهد، مانند انتقال کنترل داخلی بیشتر به مدیریت.
بهبود سرمایه
بهبود سرمایه حول سرمایه گذاری بیشتر در کسب و کار می چرخد. نمونه هایی از بهبود سرمایه می تواند گسترش فیزیکی دفاتر برای استخدام کارکنان بیشتر یا از طریق خرید یک شرکت دیگر باشد. به سرمایه گذاری در شرکت برای بهبود کسب و کار اشاره دارد.
فناوری اطلاعات
این نوع بهبود به تغییر یا به روز رسانی فناوری که کسب و کار شما در حال حاضر از آن استفاده می کند، می پردازد. نمونههای رایج این امر شامل ارتقاء نرمافزار امنیت سایبری برای اطمینان از حفاظت از دادههای مشتری یا تغییر سیستمهای داخلی برای بهبود بهرهوری داخلی است.
بهبود فرهنگ شرکت
همچنین به عنوان بهبود فرهنگ سازمانی شناخته می شود، این نوع بهبود کسب و کار به بهبود فرهنگ شرکت می پردازد. هر کسب و کاری دارای یک فرهنگ شرکتی است، خواه فعالانه از آن آگاه باشد یا نه. این تأثیر بسیار زیادی بر رفاه کارکنان دارد و همچنین در صورت عدم وجود فرهنگ شرکت، تأثیر زیادی بر بهره وری کارکنان دارد. تغییرات فرهنگ شرکت معمولا حول تغییر ساختار سازمانی کسب و کارها می چرخد. اغلب، برای حذف ساختارهای سلسله مراتبی در مشاغل.
روش های اساسی بهبود کسب و کار (فرآیند).
برای شروع، می خواهم رویکردهای اساساً متفاوت را متمایز کنم. دو رویکرد اول بهطور گسترده بهعنوان روششناسی مناسب در زمینه بهبود کسبوکار مورد استفاده قرار گرفته و پذیرفته شدهاند، مدل سوم، مدل جایگزین، رویکرد پیشنهادی من برای بهبود کسبوکار است:
ارتقای عملکرد
این رویکرد بهبود در درجه اول در مورد بالا بردن عملکرد هر محیط موجود، به ویژه یک سیستم تجاری، با کار بر روی حذف محدودیتهای آن است.
بهبود در راندمان اثربخشی
رویکرد دیگر بهبود عملکرد است که بر اندازهگیری خروجی یک فرآیند یا فعالیت تجاری خاص تمرکز دارد، سپس شکلگیری یا دستکاری فرآیند برای افزایش خروجی، کارایی یا اثربخشی یک فرآیند یا فعالیت خاص.
مدل جایگزین – بهبود کل نگر (پایدار).
علاوه بر دو مفهوم بهبود ذکر شده، فرصت های بهتر در قالب رویکرد سومی که از تمرین بهبود به دست آمده به سختی ناشی می شود، خود را نشان می دهد. در فعالیت تجاری خود من خوش شانس بودم که در مسیرهای بهبود جایگزین شرکت کردم، مسیرهایی که امکان دید کلی از وضعیت کسب و کار در سه بعد اصلی را فراهم می کرد: فیزیکی، اطلاعاتی و مالی.
در کاربرد عملی این مدل جایگزین، اهمیت جمعآوری، تجزیه و تحلیل و درک دادههای مرتبط و دقیق از هر سه بعد را بیشتر تشخیص دادم. علاوه بر این، مصاحبه با شرکتکنندگان فرآیند در محیطهای کاری آنها بسیار مهم است، تا امکان تأیید متقابل یا جمعآوری دادهها یا پارامترهای فرآیندی خاص را فراهم کند.
اجرای بهبود کسب و کار
همه انواع مختلف بهبود کسب و کار که در بالا ذکر کردیم گرد هم می آیند تا دیدگاه جامع تری از بهبود کسب و کار ایجاد کنند. اغلب اوقات، کسبوکارها بیش از حد بر روی نتیجه متمرکز میشوند و به طور کامل فرآیندهای داخلی یا کارکنان را فراموش میکنند.
به عنوان مثال، یک تجارت ممکن است از نظر بازاریابی رونق داشته باشد، اما پرسنل بالایی دارد که نشان می دهد فرهنگ شرکت وجود ندارد. برای بهبود واقعی کسبوکارها در درازمدت و دائم، به یک رویکرد جامع نگر نیاز دارید که تمام زوایای بهبود کسبوکار را مورد بررسی قرار دهد.
جایی که ما وارد آن می شویم.
بهبود کسب و کار تخصص ماست. ما آن را زندگی می کنیم و نفس می کشیم.
ما بر این باوریم که رویکردهای سنتی برای بهبود کسب و کار، که فقط به نتیجه نهایی مربوط میشوند، فاقد دیدگاه انسانی مورد نیاز برای ایجاد تغییرات بلندمدت هستند.
ناگفته نماند که همه شرکت ها دوست دارند درآمد خود را افزایش دهند. اما دستیابی به آن نیاز به یک استراتژی طولانی مدت بهبود کسب و کار نسبت به ارتقای فروش دارد.
ما رویکردی جامع برای بهبود کسبوکار داریم و به نقاط قوت و چالشهای منحصربهفرد شما نگاه میکنیم تا یک برنامه بلندمدت بهبود کسبوکار ارائه کنیم که بهرهوری و سودآوری شما را افزایش میدهد. بیشتر از آن، ما طرز فکر شما را تغییر خواهیم داد تا بهره وری کسب و کار برای همیشه در خط مقدم ذهن شما باقی بماند.
پایه و اساس بهبود کسب و کار
در بحثی که در ادامه میآید، مهم است که راهحلها را در پس زمینه یک سازمان خیالی که قرار است «بهبود» انجام شود، ارائه کنیم. چنین تحلیل موقعیتی به بحث و راه حل ها وضوح و عمق بیشتری می بخشد.
تفکر سیستمی در گسترده ترین مفهوم خود چارچوبی است که ماهیت به هم پیوسته سیستم ها را در نظر می گیرد. همچنین یک ابزار تفکر است که به ما کمک میکند تا تأثیر حلقههای بازخورد بر نحوه رفتار یک سیستم را بررسی کنیم. تجزیه و تحلیل موقعیت های خاص برای توضیح رفتارهای گیج کننده. و مداخلات را با توجه به پیامدهای ناخواسته بالقوه طراحی کنید. از سوی دیگر، مدیریت ناب، به شدت یک عمل است، نه یک فلسفه. این بر اساس دانش عملی در مورد چگونگی آموزش مردم برای بهبود فرآیندهای خود از نظر رضایت مشتری و مدیریت هزینه با حذف ضایعات است. مدیریت ناب بهعنوان یک جنبش تمرینمحور، تا حد زیادی مراقب تفکر انتزاعی و تعمیمها است. از آنجایی که شیوههای مدیریت ناب طی چندین دهه توسعه یافتهاند، یک زمینه کامل تجربه از نظر نحوه پیادهسازی ابزارها و تکنیکهای ناب وجود دارد. اما نکته اصلی این است: بدون درک درستی از تفکر سیستمی، دریافت درست مدیریت ناب بسیار دشوار است. برعکس، بدون تمرین تکنیک های ناب، دشوار است که تفکر سیستمی را به واقعیتی روزمره تبدیل کنیم تا عملکرد سیستم را به شیوه ای پایدار بهبود بخشیم.
متأسفانه بسیاری از شرکتهایی که مدیریت ناب را به کار میگیرند، تشخیص دادهاند که مداخلات ابزار ناب محض، مفروضات مدیریت را به جای چالش برانگیز، تقویت میکنند، یعنی اینکه فرصتهای اصلی صرفهجویی در هزینه در استانداردسازی کار و کاهش زمان فعالیت نهفته است. با این حال، همین مفروضات در تضاد با آموزههای مبتکر «لاغر»، تایچی اوهنو است. او تفکر سیستمی را آموزش داد که از طریق آن مدیران نحوه عملکرد سیستم را مطالعه می کنند تا مشکلات واقعی آنها را شناسایی و درک کنند. تنها از طریق عمل بر روی سیستم و تمرکز بر روابط و جریان اطلاعات، منافع مالی به دنبال خواهد داشت. نتایج مالی بهبود یافته محصول جانبی شناسایی و حل مشکلات در سیستم است.
استراتژی و تاکتیک های بکار رفته در بهبود کسب و کار
یکی از مهمترین عناصر فرآیند بهبود کسب و کار، تدوین یک استراتژی موثر است. استراتژی رویکردی است که برای حل یک مشکل یا رسیدن به یک هدف اتخاذ می شود. آنچه را که باید انجام شود مشخص می کند و چه کسی باید آن را انجام دهد. تاکتیک ها اقدامات یا مراحل خاصی هستند که برای اجرای استراتژی انجام می شوند.
برخی از تاکتیک هایی که می توانند در یک استراتژی بهبود کسب و کار استفاده شوند
• تجزیه و تحلیل بازخورد مشتریان برای شناسایی زمینه های بهبود.
• بهبود فرآیندها و سیستم ها برای افزایش کارایی.
• شناسایی و رفع تنگناها.
• تجزیه و تحلیل سطوح عملکرد فعلی و تعیین اهداف.
• استفاده از تجزیه و تحلیل داده ها برای درک رفتار مشتری.
• بهبود تجربه مشتری.
• پیاده سازی فناوری ها و نرم افزارهای جدید.
• توسعه محصولات و خدمات جدید.
• سرمایه گذاری در آموزش و توسعه.
• اجرای استراتژی های بازاریابی برای افزایش فروش.
• ایجاد روابط با تامین کنندگان و شرکا.
• افزایش دیده شدن برند از طریق روابط عمومی و تبلیغات.
بایدها و نبایدها در بهبود کسب و کار
بایدها
• نیازهای مشتریان خود را درک کنید و رضایت مشتری را در اولویت قرار دهید.
• اهداف روشنی را تعیین کنید و معیارهای مناسب برای سنجش موفقیت را تعیین کنید.
• تجزیه و تحلیل داده های موجود و شناسایی فرصت های بهبود.
• از مهارت های حل مسئله استفاده کنید و با سایر بخش ها برای ایجاد راه حل ها همکاری کنید.
• از آخرین روندهای صنعت به روز باشید.
• پیاده سازی فناوری ها و فرآیندهای جدید که می تواند به ساده سازی عملیات کمک کند.
• روی برنامه های آموزشی با کیفیت سرمایه گذاری کنید تا اطمینان حاصل شود که کارکنان در مورد بهترین شیوه ها به روز هستند.
نبایدها
• از بازخورد مشتریان غفلت کنید و درخواست های آنها را نادیده بگیرید.
• هنگام تصمیم گیری اهمیت داده ها را دست کم بگیرید.
• در نظر گرفتن خطرات احتمالی مرتبط با تغییرات را فراموش کنید.
• تنها بر فناوری تکیه کنید بدون اینکه محدودیت های آن را درک کنید.
• راکد بمانید و نتوانید با روندهای صنعت همگام شوید.
• در مقابل تغییر مقاومت کنید و ایده ها یا پیشنهادهای جدید کارمندان را نادیده بگیرید.
• نیاز به آموزش و توسعه مستمر را نادیده بگیرید.
عناصر کلیدی تکنیک های بهبود کسب و کار
برای پیاده سازی موثر BIT، کسب و کارها باید چندین مؤلفه حیاتی را در نظر بگیرند:
1. تجزیه و تحلیل فرآیند و نقشه برداری:
درک و مستندسازی فرآیندهای موجود، پایه و اساس هر تلاشی برای بهبود است. این شامل شناسایی ورودی ها، خروجی ها، ذینفعان و تنگناهای بالقوه است. نقشه های فرآیند به عنوان کمک های بصری برای مشخص کردن مناطق برای بهبود عمل می کنند.
تجزیه و تحلیل فرآیند و نقشه برداری در موارد زیر اعمال می شود:
. شناسایی ناکارآمدی ها: از طریق تجزیه و تحلیل فرآیند، کسب و کارها می توانند ناکارآمدی ها، افزونگی ها و تنگناها را در عملیات خود مشخص کنند. این یک نقطه شروع روشن برای تلاش های بهبود فراهم می کند.
. تجسم گردش کار: نگاشت فرآیند نمایش های بصری گردش کار را ایجاد می کند و درک جریان کارها، ورودی ها و خروجی ها را آسان تر می کند. این به شناسایی مناطقی که بهینه سازی مورد نیاز است کمک می کند.
. تنظیم معیارهای پایه: یک خط پایه برای معیارهای عملکرد ایجاد می کند. این امر به کسبوکارها امکان میدهد تأثیر ابتکارات بهبود را در طول زمان اندازهگیری کنند.
. انطباق و استانداردسازی: تجزیه و تحلیل فرآیند تضمین می کند که عملیات با مقررات و استانداردهای صنعت مطابقت دارد. همچنین به استانداردسازی رویه ها برای کیفیت ثابت کمک می کند.
2. معیارهای عملکرد و شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI):
ایجاد معیارهای واضح برای اندازه گیری عملکرد ضروری است. شاخص های کلیدی عملکرد کسب و کارها را قادر می سازد تا پیشرفت را ردیابی کرده و تأثیر ابتکارات بهبود را ارزیابی کنند. این معیارها می تواند شامل امتیازات رضایت مشتری، زمان چرخه، نرخ نقص و موارد دیگر باشد.
معیارهای عملکرد در موارد زیر اعمال می شود:
. همسویی هدف: با تعریف KPIهای مرتبط، کسب و کارها عملیات خود را با اهداف استراتژیک کلی همسو می کنند. این تضمین می کند که تلاش های بهبود به سمت دستیابی به نتایج مطلوب هدایت می شود.
. ردیابی پیشرفت: معیارهای عملکرد بازخوردی در زمان واقعی درباره عملکرد یک کسب و کار ارائه می دهند. این امکان تعدیل ها و مداخلات به موقع را در صورت نیاز فراهم می کند.
. شناسایی حوزههای بهبود: شاخصهای کلیدی عملکرد بخشهایی را که ممکن است نیاز به توجه داشته باشند یا عملکرد پایینتر از حد انتظار باشد، برجسته میکنند. این امر باعث میشود که کسبوکارها تلاشهای بهبود خود را در جایی که بیشتر مورد نیاز هستند متمرکز کنند.
. تعیین اهداف و معیارها: KPIها به عنوان معیارهایی عمل می کنند که کسب و کارها می توانند عملکرد خود را بر اساس آن اندازه گیری کنند. آنها همچنین به تعیین اهداف واقعی برای ابتکارات بهبود کمک می کنند.
3. تجزیه و تحلیل علت ریشه ای:
شناسایی علل اساسی مشکلات یا ناکارآمدی ها برای اجرای راه حل های موثر بسیار مهم است. تکنیکهایی مانند نمودارهای «5 چرا» و فیشبون معمولاً برای کاوش عمیقتر در ریشههای مشکلات استفاده میشوند.
تجزیه و تحلیل علت ریشه ای در موارد زیر اعمال می شود:
. جلوگیری از عود مشکلات: کسب و کارها با شناسایی و رسیدگی به علل ریشه ای مشکلات می توانند از تکرار آنها در آینده جلوگیری کنند.
. تصمیم گیری مبتنی بر داده: تجزیه و تحلیل علت ریشه ای به داده ها و شواهد برای کشف منبع واقعی یک مشکل متکی است. این تضمین می کند که تلاش های بهبود مبتنی بر اطلاعات دقیق است.
. اولویت بندی راه حل ها: به اولویت بندی راه حل ها بر اساس تأثیر بالقوه آنها در از بین بردن علت اصلی کمک می کند. این امر تخصیص کارآمد منابع را تضمین می کند.
. تقویت مهارت های حل مسئله: تحلیل علت ریشه ای فرهنگ تفکر انتقادی و حل مسئله را در سازمان پرورش می دهد. این کار کارکنان را قادر می سازد تا به طور فعالانه به مسائل رسیدگی کنند.
4. مدیریت تغییر:
اجرای بهبودها اغلب شامل تغییرات در فرآیندها، فناوری یا ساختار سازمانی است. مدیریت تغییر موثر تضمین می کند که کارکنان درگیر، آگاه و مجهز هستند تا به راحتی با این تغییرات سازگار شوند.
تکنیک های مدیریت تغییر در موارد زیر اعمال می شود:
. توانمندسازی مشارکت و پذیرش کارکنان: مدیریت تغییر موثر تضمین میکند که کارکنان درگیر، مطلع و درگیر فرآیند بهبود هستند. این امر احتمال پذیرش موفقیت آمیز را افزایش می دهد.
. کاهش مقاومت: تغییر اغلب با مقاومت روبرو می شود. از طریق مدیریت تغییر ساختاریافته، کسبوکارها میتوانند مقاومت را پیشبینی کرده و با آن مقابله کنند و این انتقال را روانتر کند.
. حفظ بهره وری: تغییرات مدیریت شده به درستی اختلالات در عملیات جاری را به حداقل می رساند و به کسب و کار اجازه می دهد تا سطوح بهره وری را در طول اجرای بهبودها حفظ کند.
. تضمین پایداری: مدیریت تغییر تضمین میکند که بهبودها در بلندمدت پایدار هستند. چارچوبی را برای سازگاری و تکامل مستمر ایجاد می کند.
5. مشارکت و آموزش کارکنان:
کارکنان رگ حیات هر سازمانی هستند و مشارکت آنها در ابتکارات بهبود بسیار ارزشمند است. برنامههای آموزشی، کارگاهها و پلتفرمهای اشتراکگذاری دانش میتوانند کارمندان را برای مشارکت در تخصص و ایدههای خود توانمند کنند.
مشارکت و آموزش کارکنان در موارد زیر اعمال می شود:
. بهره گیری از تخصص: کارکنان دارای بینش و دانش ارزشمندی در مورد نقش ها و فرآیندهای خاص خود هستند. مشارکت دادن آنها در تلاشهای بهبود، این تخصص را تقویت میکند.
. ایجاد فرهنگ بهبود مستمر: برنامه های آموزشی و بسترهای اشتراک دانش فرهنگ بهبود مستمر را در سازمان القا می کند. این کار کارکنان را تشویق می کند تا فعالانه به دنبال فرصت هایی برای بهبود باشند.
. تقویت روحیه و انگیزه: مشارکت کارکنان در طرح های بهبود، روحیه و انگیزه آنها را افزایش می دهد. این به آنها احساس مالکیت و غرور در مشارکت آنها در موفقیت کسب و کار می دهد.
. توسعه مهارت و انطباق: برنامه های آموزشی کارکنان را با مهارت ها و دانش مورد نیاز برای انطباق با تغییرات و اجرای موثر بهبودها مجهز می کند.
با استفاده از این عناصر کلیدی تکنیکهای بهبود کسبوکار، کسبوکارها میتوانند به طور سیستماتیک بهبودها را در جنبههای مختلف عملیات خود شناسایی، رسیدگی و حفظ کنند و در نهایت باعث رشد، نوآوری و مزیت رقابتی شوند.
سنگ بنای فعالیت های بهبود کسب و کار
قبل از شروع هر گونه فعالیت بهبودی، باید شفافیت اساسی در ابعاد زیر ایجاد شود:
. دوره جاه طلبی و اجرا
. دامنه فرآیندها / محصولات
. سطح عملکرد فعلی، پارامترهای مالی و عملیاتی
وضوح در مورد این نکات هنگام شروع فعالیت های بهبود کسب و کار ضروری است. اغلب اوقات «فعالیت» و فشار برای تأثیرگذاری سریع مانع از تعریف مناسب شرایط هدف و پارامترهای مرزی می شود.
فرآیندها و فعالیت های نقشه برداری اغلب در خط مقدم طرح ها قرار می گیرند. با این حال، نگاشت جریان ارزش به خودی خود هیچ ارزشی اضافه نمی کند، اما ممکن است به درک وضعیت کلی یا ایجاد ایده های جدید کمک کند. با این حال، در ابتدای فرآیند بهبود، درک وسیعتر از سیستم، به عنوان مثال، تصویر کلی از وضعیتی که شرکت در آن قرار دارد، اهمیت بسیار بیشتری دارد. فعالیتهای بهبود سطح فرآیند دقیق عمدتاً بر اساس مفروضات است.
اگرچه رویکرد 3 مرحلهای زیر عمدتاً برای سازمانهای خدماتی در نظر گرفته شده است، من شخصاً وضوح و اثربخشی ناشی از آن را در همان مرحله اولیه بهویژه برای شرکتهای تولیدی ترجیح میدهم (بیچنو، 2012) و (سدون، 2005).
. مرحله 1 “روشن کردن سیستم” خواهد بود – آیا ما به یک فرآیند اصلی حیاتی تجاری نگاه می کنیم یا این یک محیط فرآیند پشتیبانی است؟
. مرحله 2 مرحله “بررسی” است – تعریف محیط سیستم ما صحیح است. آیا ما تمام مشکلات سیستم را شناسایی کرده ایم. آیا عملکرد/قابلیت های سیستم را درک می کنیم، یعنی آیا داده های پشتیبانی کننده داریم؟
. مرحله 3 مرحله “تعریف مجدد مرزهای سیستم” است – چه چیزی باید در بررسی انتها به انتها گنجانده یا حذف شود؟
پس از تکمیل این مراحل اولیه، نتایج باید به شرح زیر باشد:
. بهبود اولویتهای اقدام – به طور بالقوه مسائل یا سؤالاتی اساسی وجود دارد که باید قبل از ترسیم جریانهای ارزش حل شوند، یعنی آیا حتی به تولید محصولات خاص ادامه میدهیم.
. تعریف اولویتهای جریانهای خاصی که برای طراحی حالت آینده در نظر گرفته شدهاند، یعنی محصولاتی که پتانسیل بازار یا درآمد بالاتری دارند. در این زمینه اساساً درک درستی از مشارکت های مالی در هر محصول مهم است.
پس از مراحل شروع، موضوعات مختلفی وجود دارد که باید به آنها نیز پرداخته شود. در مقالات زیر این موضوعات بیشتر توضیح داده شده است:
. مدیریت تقاضا و طبقه بندی – کلیدهای درک تقاضا … (به دنبال)
. به حداکثر رساندن استفاده از ظرفیت – تغییر پارادایم…(به دنبال)
. VSM – نقشه برداری جریان ارزش – مزیت ها و مشکلات …
. معضل زمانبندی – شکار با داده های زمان بندی…(پیگیری)
. زنجیرههای تامین آتی اثباتکننده – مذاکره درباره موانع در زمانهای نامشخص… (پیگیری)