کارآفرینی نهادی
اصطلاح «کارآفرینی نهادی» به «فعالیتهای بازیگرانی اشاره دارد که به ترتیبات نهادی خاصی علاقه دارند و از منابع برای ایجاد مؤسسات جدید یا تغییر نهادهای موجود استفاده میکنند». این اصطلاح بیشترین ارتباط را با دی ماجیو دارد، که استدلال میکرد: «موسسات جدید زمانی به وجود میآیند که بازیگران سازمانیافته با منابع کافی فرصتی برای تحقق منافعی که برایشان ارزش بالایی قائل هستند، ببینند». این بازیگران – کارآفرینان نهادی – “یک سیستم معنایی کاملاً جدید ایجاد می کنند که عملکرد مجموعه های نامتجانس موسسات را به هم پیوند می دهد”. بنابراین، کارآفرینی نهادی مفهومی است که عاملیت، منافع و قدرت را مجدداً در تحلیلهای نهادی سازمانها معرفی میکند. بنابراین، این نوید را به محققانی می دهد که به دنبال پل زدن بر آنچه که نهادگرایی “قدیم” و “جدید” در سازمان نامیده می شود.
محتوای کارآفرینی نهادی
با ترکیب هر دو جنبه، کارآفرینی نهادی به تغییر پدیده های اجتماعی می پردازد که معمولاً به راحتی تغییر نمی کنند. کارآفرینی نهادی شامل «فعالیتهای بازیگرانی است که به ترتیبات نهادی خاصی علاقه دارند و از منابع برای ایجاد نهادهای جدید یا تغییر نهادهای موجود استفاده میکنند». طرفداران نظریه (نو) نهادی استدلال می کنند که ساختار باید به عنوان ستون اصلی استدلال در مورد پدیده های اجتماعی در نظر گرفته شود تلاش نظری برای افزودن عاملیت به نهادگرایی مربوط به استقلال و اراده آزاد است. دوگانگی ساختار- عامل و تبدیل آن به دوگانگی، زیرا نه ساختار رفتار را به طور کامل تعیین می کند و نه عاملیت نامحدود است.
به عنوان عوامل تغییر، کارآفرینان نهادی به طور هدفمند مؤسسات قدیمی را مختل می کنند یا مؤسسات جدیدی را تشکیل می دهند تا منافعی را که از نظر آنها مهم می دانند، تحقق بخشند. آلدریچ تعریف میکند: «بنابراین، یک کارآفرین نهادی فردی است که به تنهایی یا با دیگران کمک به تغییر یک مؤسسه میکند: معرفی اشکال/منطقهای اجتماعی یا فرهنگی جدید (معمولاً در سازمانها)». دامنه بازیگران به افراد محدود نمی شود، بلکه سازمان ها، شبکه ها، انجمن ها و جنبش های اجتماعی را نیز در بر می گیرد. آلدریچ بر ماهیت جمعی کارآفرینی نهادی تأکید میکند، یعنی نهادها به ندرت توسط افراد تغییر میکنند، بلکه توسط گروهها یا سازمانها تغییر میکنند.
نمایندگی کارآفرینان نهادی نه تنها در یک ساختار اتفاق می افتد، بلکه تغییر می کند و در نتیجه از آن فراتر می رود. به عبارت دیگر، اولویت کارآفرینی نهادی بر نمایندگی است. باتیلانا و همکاران (2009) یک مدل فرآیندی از کارآفرینی نهادی را پیشنهاد می کند که رابطه متقابل بین نمایندگی و ساختار را توضیح می دهد. در هسته این مدل، کارآفرین نهادی چشم اندازی از تغییرات نهادی متفاوت ایجاد می کند و متحدانی را بسیج می کند که از این دیدگاه نیز حمایت می کنند. سپس این گروه از کارگزاران چشماندازی را اجرا میکنند که قرار است منجر به تغییر نهادی مورد نظر شود. با این حال، کارگزاران در خلاء اجتماعی عمل نمی کنند. در عوض، آنها در یک زمینه ساختاری شامل ویژگی های میدانی و موقعیت اجتماعی عامل ها قرار می گیرند. این ساختارها نه تنها اعمال خود را محدود می کنند، بلکه به طور خاص فعال می کنند. بنابراین، ساختار هم پیش نیاز و هم نتیجه عاملیت است – مفهومی که تئوری ساختار را یادآوری میکند. از این نظر، مفهوم کارآفرینی نهادی نیز تا حدودی به مفاهیم راهشکنی و ایجاد مسیر شباهت دارد. در حالی که فرآیندهای وابسته به مسیر منجر به حالتهای پایدار میشوند، بازیگران قدرتمند ممکن است سعی در شکستن آنها یا ایجاد موارد جدید داشته باشند.
انتشار، بهویژه نوآوریهای رادیکال در یک بازار، اغلب نیازمند تغییر نهادی از جمله تغییر معانی است که کارآفرینی نهادی را نیز به یک نظریه مرتبط برای محققان کارآفرینی تبدیل میکند. برای باتیلانا و همکاران. (2009)، زمانی که یک شرکت از یک مدل کسب و کار جدید استفاده می کند، همپوشانی بین مفاهیم کارآفرینان و کارآفرینان نهادی وجود دارد، زیرا این ممکن است بر نحوه انجام کارآفرینان دیگر در آینده تأثیر بگذارد. با این حال، نه تنها سرمایهگذاریهای انتفاعی مشمول کارآفرینی نهادی هستند، بلکه کارآفرینیهای اجتماعی، فرهنگی و زیستمحیطی نیز دارند. بنابراین، تلاقی بین کارآفرینی نهادی و کارآفرینی اجتماعی را می توان در ادبیات مشاهده کرد.
نظريه كارآفرينی نهادی به دليل ارتباط آن در جامعه شناسی، مديريت و كارآفرينی، توجه بسياری را از سوی محققانی كه تعداد زيادی نشريات علمی را به ويژه در 10 سال گذشته توليد كرده اند، به خود جلب كرده است. این اضافه بار اطلاعات، ضرورت ساختاربندی را آشکار می کند.
کارآفرین نهادی چیست؟
یک فرد منفعت طلب است که می تواند از طریق نوآوری های نهادی ترویج شده توسط خود، منافع اقتصادی کسب کند. به عبارت دیگر، کارآفرین نهادی را باید فردی توصیف کرد که برای ایجاد و سازماندهی مجدد حقوق مالکیت و سایر ساختارهای نهادی تلاش میکند تا از فرصتهای اقتصادی استفاده کند که در وضعیت موجود نهادی امکانپذیر نیست.
کارآفرینی چیست؟
در ابتدایی ترین سطح، کارآفرینی به یک فرد یا گروه کوچکی از شرکا اشاره دارد که در مسیری اصلی برای ایجاد یک کسب و کار جدید حرکت می کنند. یک کارآفرین مشتاق فعالانه به دنبال یک سرمایه گذاری تجاری خاص است و این کارآفرین است که بیشترین میزان ریسک مرتبط با پروژه را به عهده می گیرد. به این ترتیب، در صورت موفقیت پروژه، این شخص نیز بیشترین سود را خواهد برد.
فعالیت های کارآفرینی اغلب شامل نوآوری است. شرکتهای بزرگ ممکن است به دنبال تقلید از این عنصر با پرورش چیزی باشند که به عنوان «کارآفرینی داخلی» شناخته میشود. کارمندان تشویق می شوند که مانند کارآفرینان فکر کنند و دیدگاهی اصیل را پرورش دهند که ممکن است به ایده جدیدی برای شرکت منجر شود. ممکن است به این کارگران فرصت بیشتری داده شود، اما شرکت همچنان بر پروژه اختیار دارد و هرگونه خطر مرتبط با آن را جذب می کند. کارآفرینان از هر بخش، از شرکت های بزرگ گرفته تا مشاغل کوچک، سود می برند.
مفهوم کارآفرینی نهادی چیست؟
مفهوم کارآفرینی نهادی برای اولین بار توسط پل دی ماجیو در سال 1988 مطرح شد و بر اساس مشاهدات وی است که کنشگران سازمان یافته نه تنها از نهادها تبعیت می کنند، بلکه آگاهانه به دنبال ایجاد نهادها یا تغییر نهادهای موجود هستند و برای این منظور منابع را بسیج می کنند.
بینش های مهم کارآفرینی نهادی
بر اساس بررسی ما از کارآفرینی نهادی، ما چهار بینش مهم را که محققان دوره گذار می توانند از آنها بهره مند شوند، استخراج کردیم.
. اول، با تکیه بر یافتههای ما که ناهمگونی نهادی اغلب نقشی مساعد برای کارآفرینی نهادی ایفا میکند، محققان دوره گذار باید در مفهومسازی و تحلیل نهادهای غالب مراقب باشند، و از رویکردهای سادهگرایانه با فرض همگنی و انسجام نامتجانس اجتناب کنند، که در هنگام استفاده از مفهوم رژیم خطرآفرین است.
. نظریه MLP. دوم، موقعیت اجتماعی عوامل تغییر باید در نظر گرفته شود. با اذعان به یافتههای مبهم در مورد مساعد بودن بازیگران مرکزی، موقعیت بالا و محیطی، پایین، مفیدتر است که بر روی مفهوم انطباق وضعیت متوسط بنا شود.
. سوم، اهمیت تغییر نهادی در سازمانها را نباید در تئوریهای سطح کلان مانند TIS و MLP نادیده گرفت، زیرا تغییرات نهادی در سطح کلان به طور خودکار باعث ایجاد تغییرات نهادی در سطح خرد مورد نیاز برای نهادسازی نمیشود.
. چهارمین و آخرین، مطابق با کارهای قبلی محققان دوره گذار، بررسی ما بر اهمیت درک عاملیت جمعی تأکید می کند. ادبیات کارآفرینی نهادی میتواند به نظریهپردازی کمک کند که چگونه و تحت چه شرایطی (زمانی) اشکال پیچیده اقدامات مشارکتی (مانند یکپارچه یا پراکنده) میتواند انجام شود.
این تحقیق دارای محدودیت های متعددی است. اول، داده ها توسط یک محقق کدگذاری شده است که منجر به خطر تفسیرهای جانبدارانه در فرآیند کدگذاری می شود. ما این خطر را با داشتن کد متقاطع چندین نمونه از نویسنده همکار کاهش داده ایم تا بی نظمی ها را رد کنیم. در همین راستا، ما به دلیل اندازه مجموعه دادههایمان و علاقهمان به شناسایی الگوها و تجسم روندها در طول زمان، کدگذاری را به صورت باینری انتخاب کردیم.
با این حال، در برخی موارد، نسبت دادن یک کد باینری به کدهای تئوری خاص یک چالش بود که منجر به مقادیر قابل توجهی از دست رفته و خطر احتمالی تفسیرهای احتمالی دیگر و کدهای اختصاص داده شده در تکرار تحقیق ما شد. در نهایت، تحقیقات کارآفرینی نهادی ارتباط نزدیکی با سایر جریانهای تحقیقاتی، مانند کار نهادی دارد، که خارج از محدوده مطالعه حاضر است، اگرچه ما سعی کردیم پیوندهای مهمی را با این ادبیات برجسته کنیم. مطالعات مروری آتی بر روی ادبیات کار نهادی و کارآفرینی اجتماعی در پرتو مطالعات گذار بسیار مفید و مکمل برای مروری است که ارائه کردیم.
همانطور که به طور خلاصه به آن اشاره شد، نتایج ما نشان داد که مفهوم کارآفرینی نهادی به طور گسترده در زمینه های مختلف تکنولوژیکی، بخشی و جغرافیایی قابل استفاده است. این نشان میدهد که این نظریه میتواند از نظریهپردازی بیشتر در مورد ویژگیهای زمینهای سود ببرد، که راه جالبی برای تحقیقات آینده خواهد بود.
برای انجام این کار، میتوان به عنوان مثال، تطبیقهای نظری با نظریههای پیرامون منطق نهادی انجام داد و میتوان نظریههای کارآفرینی نهادی را با سرمایهداری تطبیقی تلاقی کرد تا این پرسش را مطرح کرد که آیا تغییرات نهادی، و نقش مرتبط کارآفرینان نهادی، ممکن است در کشورهای مختلف متفاوت آشکار شود. زمینه ها همچنین جالب است که بیشتر در مورد انواع مختلف کارآفرینان نهادی که مشاهده کردهایم و اینکه چگونه ویژگیهای آنها بر توانایی آنها برای تبدیل شدن به عوامل تغییر نهادی موفق تأثیر میگذارد، کاوش کنیم.
به دلیل سوگیری نسبت به موارد موفقیت در مجموعه داده ما، ما نتوانستیم هیچ ادعایی در مورد موفقیت انواع مختلف کارآفرینان نهادی داشته باشیم. مطالعات آینده باید در جهت شناسایی نقاط قوت و ضعف انواع مختلف عوامل تغییر نهادی باشد تا دانش خود را در این مورد گسترش دهیم. علاوه بر این، درک نقش زمینه زمانی در فرآیندهای تغییر نهادی و توسعه یک مدل موثر برای شناسایی مراحل بالقوه فرآیند تغییر نهادی و تخصیص عاملیت در این مراحل مختلف به بازیگران مختلف (گروههایی از) جالب خواهد بود. هر دوی این تلاش ها به توسعه یک کاربرد سیستماتیک و کامل از تغییرات نهادی و نظریه کارآفرینی در آثار محققان دوره گذار کمک می کند.
سخنان پایانی
نوآوری و گذار اغلب با تغییرات نهادی همزمان است، اما نهادها و نظریه نهادی هنوز به طور جامع توسط محققان گذار تئوریزه یا اجرا نشده اند. در این مقاله ما به طور گسترده ادبیات مربوط به کارآفرینی نهادی را بررسی کردهایم، نظریهای که محققان دوره گذار شروع به اتخاذ آن کردهاند. با بررسی ادبیات کارآفرینی نهادی، درسهایی را برای محققان دوره گذار شناسایی کردهایم و آنها را به چارچوبهای پرکاربرد پیرامون سیستمهای نوآوری (TIS) و انتقال پایداری (MLP) مرتبط میکنیم. این می تواند به جاسازی بهتر نهادها و آژانس های در حال تغییر در مطالعات انتقال کمک کند.
برای زمینهسازی و شناسایی نقاط قوت و ضعف ادبیات کارآفرینی نهادی، روندها و سوگیریها را با استفاده از چندین کد توصیفی شناسایی کردیم. این نشان داد که ادبیات به طور گسترده ای در میان بخش ها و زمینه های مختلف قابل استفاده است. علاوه بر این، ما دریافتیم که یک سوگیری مداوم نسبت به داستان های موفقیت وجود دارد، که منجر به عدم درک مفهومی از چرایی شکست کارآفرینی نهادی، و یک سوگیری نسبت به نوآوری های غیرفناوری همراه با تغییرات نهادی می شود. با این حال، 27 درصد از پروندههای ما حول محور نوآوریهای فنآوری میچرخند، که نشاندهنده پیوندی با مطالعات انتقالی است که به شدت بر فناوریهای جدید نیز متمرکز شده است.
با استفاده از کدهای تئوری بر اساس Battilana و همکاران. (2009)، ما اهمیت یا تأثیر شرایط توانمند را ترسیم کردیم، اما دریافتیم که مفاهیم مربوط به این شرایط به طور مداوم توسط محققان به کار نمیرود، که منجر به فقدان شواهد انباشته سیستماتیک میشود. آنچه برجسته بود این بود که ما تشخیص دادیم که اکثر مواردی که میتوانستیم با این شرایط کدنویسی کنیم، زمینههای سازمانی ناهمگن و بسیار نهادینه یا بالغ را توصیف میکنند.
ویژگیهای بازیگر کمتر در تحقیقات تجربی مشخص میشد، اما همچنان در تقریباً نیمی از موارد ما مورد بحث قرار میگرفت. استراتژیهای کارآفرینی نهادی، برای فرمولبندی چشمانداز و بسیج متحدان، تقریباً در تمام موارد ما شرح داده شد، و نشان داد که مانند محققان فعال در نظریههای سیستمسازی و انتقال، محققان نهادی بیشتر بر «چگونه» تمرکز میکنند تا «چرا» فرآیندهای تغییر نهادی ما همچنین دو موضوع در حال ظهور را در ادبیات کارآفرینی نهادی شناسایی کردیم: ظهور و نیاز بیشتر به تحقیقات تطبیقی و تصدیق کارآفرینی نهادی جمعی، بهویژه در یک زمینه زمانی.